گپ و گفتی با ایوب عادلی مدیرعامل شرکت شعله صنعت؛
کيفيت محصولاتمان بالاتر از محصولات خارجي است
شرکت شعله صنعت در يک شرايط خاص زماني کارش را شروع کرده؛ زماني که کشور به آنچه آنها توليد ميکردند، نياز مبرم داشته و مجبور بوده اين نياز را در داخل برطرف کند. اما اينکه پس از گذشت سالها و تغيير شرايط اين شرکت همچنان پابرجاست و روز به روز فعاليتهايش گستردهتر ميشود، نشان از هوشمندي مديران آن دارد..
شرکت شعله صنعت در يک شرايط خاص زماني کارش را شروع کرده؛ زماني که کشور به آنچه آنها توليد ميکردند، نياز مبرم داشته و مجبور بوده اين نياز را در داخل برطرف کند. اما اينکه پس از گذشت سالها و تغيير شرايط اين شرکت همچنان پابرجاست و روز به روز فعاليتهايش گستردهتر ميشود، نشان از هوشمندي مديران آن دارد؛ کساني که از همان ابتدا فهميدهاند قرار نيست وضع به همين منوال بماند و بايد کاري کنند که در بازار رقابتي نيز دوام بياورند. در مصاحبه پيش رو ايوب عادلي، مديرعامل شرکت شعله صنعت از مسيري که اين شرکت پيموده و مسائل و مشکلات مديريت يک شرکت دانشبنيان گفته است.
شرکت شعله صنعت کار خود را از چه سالي و چطور آغاز کرد؟
شرکت شعله صنعت در سال 67 تحت عنوان شرکت مهندسي شعله صنعت فعاليت خود را شروع کرد. من مهندس ارشد تبديل سوخت بودم، دو نفر ديگر هم از کارشناسان گازرساني به صنايع شرکت ملي گاز ايران بودند و يکي ديگر از دوستان هم کارهاي تدارکات را انجام ميداد. در اصل در ابتدا چهار نفر از مجموعه وزارت نفت بوديم که جدا شديم و شرکت را تشکيل داديم. من آن زمان عضو کميته سوخت وزارت نفت بودم و ميدانستم بزرگترين مشکلمان تبديل سوخت کورههاي صنعتي بود. چون از طرفي شبکهها گسترش پيدا کرده بودند و از سويي ديگر قبل از انقلاب اين کارها توسط شرکتهاي خارجي انجام ميشد. بههرحال شرکت مهندسي شعله صنعت تشکيل شد و در سال 75 که کارخانه شعله صنعت راه افتاد، به نام شرکت توليدي و مهندسي شعله صنعت تغيير پيدا کرد.
در اين کارخانه چه محصولاتي توليد ميکنيد؟
ما توليدکننده مشعل براي کورههاي صنعتي هستيم. سالهاي سال در دنيا به آنهايي که براي کورههاي صنعتي مشعل توليد ميکردند، توليدکننده نميگفتند، بلکه بهعنوان شرکت مهندسي توليدي شناخته ميشدند، چون در کار ما توليد به شکل متداول و رايج انجام نميشود. يک سفارش خاص ميآيد و ما مطابق با سفارشي که گرفتيم، محصول خاصي را طراحي ميکنيم
در اصل خط توليد به آن معنا نداريد.
دقيقا. ما براساس سفارش کار ميکنيم و بهاجبار کارخانهمان، مرکز تحقيقات احتراق صنعتي است. به اين معني که مرتب تست ميکنيم تا هم از نظر ذهني و هم عملي براي درخواستهاي جديدتر آماده شويم. بهطور کلي ما براي کورههاي صنعتي مشعل توليد ميکنيم، سيستمهاي سوخترساني را طراحي ميکنيم و درنهايت به همراه مشعل نصب و راهاندازي ميکنيم. يعني مسئوليت کل سيستم با ماست.
از چه سالي عنوان دانشبنيان را کسب کرديد؟
از سال 93.
براي دريافت اين گواهي چه محصولي ارائه کرده بوديد؟
يکي از کارهايي که انجام داديم، طراحي و ساخت مشعل کورههاي دوار ذوب چدن بود که گفته ميشد کورههاي ذوب چدن اصلا گازسوز نميشوند. ما اين پروژه را اجرا و سيستم مشعل را طراحي کرديم و اتفاقا با اولين آزمون به نتيجه رسيديم. بهخاطر دارم زماني که کارشناسان براي تاييد يا رد دانشبنياني به شرکت شعله صنعت آمدند، يکي از همکاران نگران بود. به او گفتم اينجا حتما دانشبنيان ميشود، چون کار ما ذاتا به شکلي است که مجبوريم نوآوري داشته باشيم و پديدههاي جديد را بيازماييم. شايد هر ماه مجبور باشيم يک مشعل را آزمون کنيم و به نتيجه برسانيم. ذات کار ما نوآوري دارد و اصولا پديده احتراق يکي از پيچيدهترين پديدههاست. ضمن اينکه به دليل نياز دنيا به کاهش مصرف سوختهاي فسيلي، مرتب بايد به سمتي حرکت کنيم که آلايندگيها کمتر شود. هر چند متاسفانه در ايران به آن شکل که بايد اهميت داده نميشود، ولي اين نياز وجود دارد و اتفاقا روز به روز هم شديدتر ميشود، به شکلي که سرعت پيشرفت مشعل در دنيا فراتر از پديدههاي ديگر است، چون کاهش آلايندگي سوختهاي فسيلي تبديل به يک دغدغه جهاني شده است. يادم است که در همان اولين بار بازديد بدون حضور مشاور شرکت، سه ايزو دريافت کرديم. خوب است بدانيد که ما جزو 10 شرکت برتر جشنواره علم تا عمل نيز هستيم.
به نظر نميرسد کاري که شروع کرديد، کمهزينه باشد. سرمايه اوليهتان را از کجا به دست آورديد؟
ما دو مهندس بوديم و دو تکنسين و سرمايه چنداني نداشتيم. حتي براي ساختن قالب مشعل اوليه با هزار مشکل پول جور کرديم. منتها مسئله ديگري وجود دارد. ديدهايد پشت بعضي کاميونها نوشته شده: «با من نيا اسير ميشي»؟ حالا داستان ما هم همين است. حوزه احتراق جذابيت خاص خودش را دارد و نميتوانستيم رهايش کنيم. ما بهطور وحشتناک کار ميکرديم و زودترين زماني که دفتر تعطيل ميشد، هشت شب بود و گاهي تا 11 شب هم مشغول کار بوديم. براساس توافق اوليه وام نگرفتيم، ولي همه کار کرديم که بتوانيم روي پاي خودمان بايستيم. هر درآمدي که داشتيم، خرج گسترش کار شرکت ميکرديم. ضمن اينکه شرايط جامعه هم مهيا بود و شديدا به آن محصول نياز داشت. دوران جنگ بود، شبکههاي گازرساني گسترده ميشد، گازوييل وارداتي بود و نياز داشتيم که صنايع گاز طبيعي مصرف کنند.
درست است که شرکت شما در شرايط خاصي تاسيس شد، اما باز هم قانع کردن بازار براي اينکه از محصول توليدي شما استفاده کنند، کار راحتي به نظر نميرسد. چطور اين کار را انجام داديد؟
اول از همه زمينه آماده بود. ارز نبود. همانطور که گفتم، تبديل سوخت قبل از انقلاب توسط شرکتهاي خارجي انجام ميشد، اما پس از انقلاب جنگ بود و نميشد اين مقدار ارز براي اين کار اختصاص داد. درنتيجه صنايع مجبور بودند از امکانات داخلي استفاده کنند. بنابراين فقط تلاش ما نبود. وضعيتي وجود داشت که صنعت را وادار به اين کار ميکرد. از طرفي تمام تلاشمان هم اين بود که مشتري را مثل خودمان بدانيم و نيازش را بفهميم. بارها شده که در اواسط کار فهميدهايم اگر فلان کار را بکنيم، بهتر است. آن را انجام داديم، بدون آنکه از طرف مقابل هزينه بيشتر دريافت کنيم. من فکر ميکنم همين ديدگاه باعث جلب اعتماد شد. ما دو سال است که وارد صنعت نفت شدهايم و چون اين صنعت استانداردهاي خيلي سختي دارد، اصلا تصور نميکرديم به صنعت نفت راه پيدا کنيم. ولي الان بهترين منحني ما با صنعت نفت است و توانستيم اين اعتماد را با کار زياد و سعي در کيفيت بالا جلب کنيم. سالروز تاسيس شرکت را بهتازگي پشت سر گذاشتهايم. من يک جملهاي را به اين مناسبت به همکاران ميگويم و آن هم اين است که هر لحظه کيفيت را رها کرديد، بايد بدانيد که کارتان تمام است. علاوه بر تمام اينها دو نفر از مهندسان ما، پيشتر در زمينه گازرساني به بخش تبديل سوخت کار ميکردند. بخش تبديل سوخت رابطه نزديکي با صنعت دارد. به همين دليل ما در ابتداي کار صنعت را ميشناختيم و اين شناخت خيلي کمک کرد.
اوضاع کشور که در سال 67 متوقف نشد. کمکم محدوديتهاي ارزي رفع شد و ارتباطمان با کشورهاي خارجي بيشتر شد. چطور توانستيد در بازار رقابتي دوام بياوريد؟
اول از همه ما از معدود شرکتهايي هستيم که توليد و خدمات را حتي ارزانتر از چين انجام ميدهيم، چون کارشناس چيني وقتي به ايران ميآيد، هزينههايي دارد که اين هزينهها براي کارشناسان ما حذف ميشود. بنابراين نگران قيمت نيستيم و قيمتمان هنوز رقابتي است. بهعلاوه ما برخلاف کل کشور که بين دانشگاه و صنعت فاصله هست، با اساتيد احتراقي بهترين رابطه ممکن را داريم. الان اين اساتيد دانشجويان فوقليسانس و دکتري را که در زمينه احتراق صنعتي کار ميکنند، به ما معرفي ميکنند. ما بدون دريافت هزينه به آنها اجازه کار در کارخانه را ميدهيم تا بتوانند ايدههايشان را بسازند و مورد آزمايش قرار دهند. ما هم از اين ايدهها نفع ميبريم. همچنين از طريق انجمن احتراق ايران ارتباط تنگاتنگي با دانشگاه داريم و اين هم به ما کمک کرده است. در ابتدا که پيشنهاد کردم که ايدههاي دانشجويان فوقليسانس و دکتري را بدون دريافت هزينه تبديل به محصول کنيم، هيئت مديره مخالفت ميکرد، اما بعدتر قانع شد. زماني که يک دانشجوي دکتري فقط در کارگاه قدم بزند، اين احساس را در نيروي انساني شرکت به وجود ميآورد که من جايي کار ميکنم که دانشجوي دکتري ميآيد و کار تحقيقاتياش را انجام ميدهد. درنتيجه فکر ميکنم اين به ما خيلي کمک کرد. متاسفانه برخلاف آن چيزي که به نظر ميرسد، ما هميشه در زمينه مشعل واردات داريم، اما اي کاش تکنولوژي برتر وارد ميشد. من مطمئنم اگر يک تيم کارشناسي در صنعت فولاد بررسي کند، مشخص ميشود که آن چيزي که وارد شده -حتي از ايتاليا و کشورهاي پيشرفته- از تکنولوژي محصولات ما پايينتر است. چون تکنولوژي وارد نشده، بلکه محصولات متوسط و سنتي اين کشورها وارد شده است. درهرحال ما از نظر قيمت هم مشکل نداريم و منحني اعتماد به ما در تمام صنايعي که کار ميکنيم، به سمت بالاست.
مديريت يک شرکت دانشبنيان با مديريت يک شرکت معمولي چه تفاوتي دارد؟
فرق عمدهاش در اين است که ما بايد قاعدتا از نيروهاي آکادميک استفاده کنيم و خيلي دقت کنيم که نيروها را از دانشگاههاي خوب بگيريم. البته متاسفانه بهترينها از کشور خارج ميشوند و اين يک مشکل بزرگ است. همچنين ما مجبوريم کار جمعي بکنيم. در غير اين صورت بايد شرکت را جمع کنيم. بهطور عام ميشود گفت شرکتي که به صورت رايج توليد ميکند، بيشتر به دستگاهها و خط مونتاژ و توليد قطعه ميپردازد، اما ما بايد بيشتر مطالعه و تحقيق کنيم و نيروهايمان را جهت دهيم. بهعنوان مثال، من مطمئنم در خاورميانه هيچ شرکتي بستر آزمون ما را ندارد که به اندازه ما فعال باشد. يا در ايران شرکتي را نميشناسم که به اندازه ما نمونه از خارج وارد و در دارک روم بررسي کند.
همانطور که خودتان هم اشاره کرديد، شرکتهاي دانشبنيان نياز به نيروي انساني ماهر و تحصيلکرده دارند. چطور اين افراد را انتخاب ميکنيد؟ از طرفي نگهداشتن اين افراد در مجموعه نيز کار دشواري است. براي اين مسئله چه سازوکاري داريد؟
متاسفانه ممکن است نيرويي که آموزش ميدهيد، وسط يک پروژه براي گرفتن دکتري برود، بدون اينکه حتي از قبل به شما اطلاع دهد. ما نگرانيهايي به اين شکل داريم که البته اين نگراني براي اجتماع است. از طرفي وقتي دانشجو را تشويق ميکنيم که به سمت گرفتن مدرک فوقليسانس و دکتري حرکت کند، در اصل او را براي تدريس و کارهاي تحقيقاتي آموزش ميدهيم. در صورتي که ما در جامعه نياز داريم به افرادي که ايده تحقيقات را تبديل به يک ابزار و کالا کنند و اين کار مهندسي است. متاسفانه جامعه ما با اين روند از مهندس خالي ميشود. بهترينها که ميتوانند بهترين مهندسان باشند، ادامه تحصيل ميدهند و درنهايت ايده تدريس ميگيرند و استاد تربيت ميشود. واقعا چقدر استاد نياز داريم؟ غلظت نيروهاي تحصيلکرده دارد به سمت فوقليسانس ميرود و روز به روز اين مسير مشکلتر ميشود. مسئله بعد اين است که دانشگاههاي ما هم در زمينه احتراق به آن شکل آموزش نميدهند و واحدهاي احتراق يا جدي گرفته نميشود، يا بيشتر در آن مباحث صرفا آکادميک مطرح ميشود. البته بعضي از دانشگاهها از ما ميخواهند که برويم و بخش مربوط به مشعل در سيستمهاي سوخترساني را تدريس کنيم و استاد وقتش را به ما اختصاص ميدهد. ولي اين کافي نيست. کشوري که نسبت به ترکيهاي که توليد ناخالص ملياش 2.7 برابر ماست و جمعيتش مساوي ما، معادل سه ميليون بشکه نفت بيشتر مصرف ميکند، بايد به گونه ديگري رفتار کند. اين بيمحبتي نسبت به احتراق قابل چشمپوشي نيست. به همين دليل ما نيروي صفر کيلومتر ميگيريم تا خودمان آموزش دهيم. چون حوزه احتراق جذاب است و در شرکت انگيزه کار و خلق کردن وجود دارد، براي نيروهاي انساني قابل توجه است و معمولا ميمانند.
چه مشکلاتي پيش روي شماست؟
به نظرم درمجموع مسيرهايي که براي کمک به شرکتهاي دانشبنيان طي ميشود، مسيرهاي خوبي است. ولي شرکتي مثل ما بدون شک اين امکانات را ندارد که خودش را بهطور گسترده معرفي کند. شايد يکي از راهکارهاي کمککننده اين باشد که يکسري تيمهاي کارشناسي مستقل براي ارزيابي تشکيل شود و بعد به صاحبان صنايع بگويند که در اين ارزيابي فهميديم واقعا مشعل وارداتي کيفيت حداقل ايراني را هم ندارد. ما هيچوقت دنبال وام نرفتيم و با امکانات خودمان حرکت کرديم. يک بار به دکتر ستاري گفتم که براي اين تکنولوژي جديد در زمينه احتراق بايد يارانه داد. ايشان گفت شرکتهاي دانشبنيان نبايد از دولت انتظار اينطوري داشته باشند. بله، اگر قيمت سوخت واقعي بود، اصلا نيازي نبود. مشکل اين است که من به سمت توليد ميروم، ولي به دليل پايين بودن قيمت سوخت کسي حاضر نيست هزينه کند و فناوري نو داشته باشد تا مصرف سوخت پايين بيايد. خيلي مواقع يک ساله اين هزينه جبران ميشود، ولي چون فرهنگسازي نشده، سوخت اهميتي ندارد و اين باعث ميشود تغيير شکل صورت نگيرد و افراد موضوع را درک نکنند.
منبع: مجله سرآمد
ارسال به دوستان